یادداشت انجمن علمی فلسفه دانشگاه شهید بهشتی به‌مناسبت روز جهانی فلسفه

9806 بازدید

«روز جهانی فلسفه» برابر با سومین پنجشنبه ماه نوامبر در هر سال است، این روز در تقویم شمسی سال ۱۴۰۰ مصادف با پنجشنبه ۲۷ آبان است. انجمن علمی فلسفه دانشگاه شهید بهشتی یادداشتی به مناسبت این روز منتشر کرده است که در ادامه می‌خوانید:

 

به مناسبت روز جهانی فلسفه

نیازی که آن را پایانی نیست

روز جهانی فلسفه، روز ترغیبِ فلسفه‌ورزی و اهمیت تمرین جمعی در تفکر آزاد، مستدل و آگاهانه درباره‌ی مسائل و چالش‌های اصلی زمانه‌مان است. به مناسبت این روز، می‌توان به سهم بزرگ فلسفه‌ورزی در تعاملات مختلف انسان‌ها با محیط اجتماعی، فرهنگی، جغرافیایی و سیاسی و نیز تحکیم پایه­های معتبر همزیستی مسالمت­آمیز تاکید کرد. «فلسفه» به معنای «عشق به دانش» و در معنای وسیع، فعالیتی ا‌ست برای درک حقایق اساسی درباره‌ی انسان و جهانی که انسان در آن زیست می‌کند. طالب فلسفه با تمرین دادنِ ذهن خود به تفکرورزی، درک متقابل و در یک کلمه با گشودگی به امکان کشف تنوع جریان‌های فکری در جهان و در طول تاریخ‌ زندگی­اش، در پیِ شناخت، کشف، تحلیل، نقد و در نهایت رفعِ چالش‌ها و مشکلات عمده‌ی جهان معاصرش است.

انسانِ عصر تکنولوژی دچار بحران‌های عمیقی است. ما عمیقاً نیازمند بررسی و بازنگری در ساختمان نظری و ساختارهای فکری‌مان هستیم. ما همواره و همواره به بررسی مجدد استدلال‌هایمان و استحکام بخشیدن به چفت‌وبست­های تفکرات­مان نیازمندیم. ما نیاز به «نهضتِ بازگشت به مبادی و بازخوانی سنت‌ها» داریم تا با تکیه بر آن، مدرنیسم و زبان معاصرمان را بشناسیم. ما از زبان و ترجمه برای فکر کردن استفاده می‌کنیم و هر چه دایره واژگان­مان محدودتر باشد، گستره تفکرمان محدودتر خواهد بود و هر قدر واژه‌های زبان­مان مبهم­تر باشد تفکرمان نادقیق­تر. برای عمق بخشیدن به اندیشه، باید به «زبان غنا بخشید». ما به ژرف اندیشیدن نیازمندیم...

ما همواره نیازمندیم: نیازمند به شنیدن، به سخن درآوردن یکدیگر، به تأمل در خویشتن (فردی و جمعی)، تأمل در تاریخ و تامل در مسیری که پیموده­ایم تا به اینجا رسیده­ایم. به واکاوی تجارب گذشته، به درک اینجا و اکنون­مان و‌ انتظارات­مان از آینده‌های محتمل؛ به دیدن جهان از دریچه چشم دیگران، به مدارا، به تساهل. به بازنگری در الگوی مصرف رسانه‌ای و مواجهه با محیط‌زیست، به بازآفرینی شبکه­ی مفاهیم بنیادین (زندگی، مرگ، عشق، کار، بیماری، زیبایی، شر، دیگری، جهان و ...). در این مسیر می‌توانیم با «مبانی نظری و زبان مشترک» به «فهم مشترکی از واقعیت­های موجودمان» دست یابیم و برای رسیدن به «افقی مشترک» توافق کنیم. سپس می‌توان فهرستی از «مسائلِ با اولویت بالا» را استخراج و بر روی «برنامه و روش­های مشخص برای حل مسائل» به تفاهم رسید. باید بکوشیم در این مسیر، با پرهیز از نگاه‌های شبه­متفکرانه‌ی از بالا به پایین که باعث دوری و فرار اقشار گوناگون از اندیشدن می‌شود، در یک گروه/سازمان/جامعه بر سر اینکه کدام موضوعات مسئله است و یا اینکه اولویت با حل کدام مسائل است توافقی مستدل و ناظر بر مبانی مشترک و فهم مشترک از واقعیت داشته باشیم. ما باید «توان و مهارت تشخیص مسئله از شبه­مسئله» و همچنین «روش و معیاری برای اولویت‌بندی مسائل» را داشته باشیم. تفکر عمیق با پرسش آغاز می‌شود. بخش عمده‌ای از تحلیل ما از واقعیت مبتنی بر شناسایی «مسائل» است. تفکر در ذهن بدون پرسش شکل نمی‌گیرد. من پرسش دارم، پس هستم!

 

​​​​​​​

میتوانید این مطلب را با دیگران به اشتراک بگذارید: