یادداشت دکتر پیرانی به مناسبت زادروز حکیم فردوسی

96 بازدید

دكتر منصور پيراني ، استاديار  گروه زبان و ادبيات فارسي به مناسبت سالروز حکیم فردوسی  یادداشتی به شرح زیر منتشر کرده است که در ادامه می خوانید:

 

بسمه تعالی

 

ولادتش در روستای باژ/ پاژ از ناحیه‌ی طابران/ طبران طوس، مرکز ولایت و یکی از دو شهر عمده‌ی طوس اتفاق افتاد. از سخنوران نامی ایران¬زمین که به گردن همه سخن‌سرایان و نویسندگان پارسی‌گوی حقی بزرگ دارد. شاهنامۀ او امروزه یکی از مهم‌ترین خزائن لغت و از گنجینه‌های فصاحت زبان فارسی برای وسعت فکر، قدرت بیان و اقتدار کلامی به حساب می‌آید.
هر کدام از داستان‌های شاهنامه میدان تجربه‌ای تازه است (داستان سیاوش، داستان بیژن و منیژه، داستان‌ جمشید، داستان رستم و اسفندیار، رستم و سهراب، هفت خان رستم،هفت خان اسفندیار، داستان رفتنِ کیکاووس به مازندران و ... و ...)؛ در هر کدام از این داستان‌ها، مخاطب غالبا تجاربی را که لازم است در زندگی خود به دست آورد با آن‌ها مواجه می‌شود: رزم و بزم، غزل و حماسه، جنگ و سلحشوری، عشق و دلدادگی، خشم و کینه و نفرت، شفقت و مهر و نیکی، وطن‌دوستی، تدبیر و سیاست، پند و حکمت ، نوع-دوستی و فداکاری در راه نجات دیگران، دستگیری از افتادگان و درماندگان، جانبازی در راه وطن و بسیاری نکات دیگر که گاهی مواقع به نصیحت و خیرخواهی هم ختم می‌شود؛ از این دست که (مثلا) امور دنیا اعتباری ندارد و قضای آسمانی به کسی رحم نمی‌کند و انسان باید خود را در زندگی آماده برخورد با پستی و بلندی‌های روزگار بکند و نباید از حوادث بیم و هراسی به دل راه دهد؛ و در کورانِ این‌ پستی و بلندی‌ها و تجربه‌هاست که پخته می‌شود:
چنین بود تا بود و این تازه نیست                      که کار زمانه بر اندازه نیست
   یکی را بــرآرد به چــرخ بـلـــند                      یکی را کند خوار و زار و نژند
********
چنین است کردار چرخ بلند            به دستی کلاه و به دیگر کمند
چو شادان نشنید کسی  با کلاه        به خم کمندش رباید ز گاه
و یا:
یکی را برآورد به چرخ بلند                ز تیمار و دردش کند بی‌گزند
همان را که پرورد در بر به ناز         درافــکند خیره به چاه نیــاز
*****
بترس از خدا و میازار کس           ره رستگاری همین است و بس
شاهنامه فردوسی از عوامل و عناصر اساسی انسجام، همدلی و همگرایی اقشار گوناگونِ ایرانی است و به تعبیر بسیاری از بزرگان شاهنامه‌شناس(استاد جلال‌الدین همایی، استاد فروزانفر، محمدعلی اسلامی ندوشن و ...) «ستون اصلی کاخ زبان و ادبیات فارسی و پایه و بنیاد ملت اصیل و کهن ایرانی است». 
شکل¬گیری و تکوین شخصیت و قومیت ایرانی بدان گونه است که ساختار شاهنامه می¬گوید؛ گذشته و پیشینه هزاران سال پیش از او را وصل کرد به روزگار پیدایی شاهنامه گذشته ای با کارنامه تاریخی روشن و تمدنی درخشان، فردوسی از طریق شاهنامه به مردم شخصیت و حافظۀ تاریخ داد به آنان گفت که پدران شما زحمت کشیده اند، کوشیده اند و تمدن¬ساز بوده اند، محکم، سرزنده  و سرافراز زندگی کرده¬اند. هستۀ اصلی شاهنامه(اندیشه قوم ایرانی) را نبرد نیکی با بدی(=خیر و شرّ) تشکیل می¬دهد و سرانجام با پیروزی نیکی پایان می¬پذیرد.
عظمت نژاد ایرانی و اساس پایه زبان فارسی و مفاخر ملی ما بر بنیاد شاهنامه فردوسی استوار است که آن نیز خود بر اساطیر کهن ایرانی استوار است و به همین دلیل کم‌توجهی یا بی‌اعتنایی به فردوسی و شاهنامه‌ی او و ایجاد سستی و خلل در ارکان و مبانی شاهنامه و اقدام در امری که موجب قطع ارتباط نسل‌های آینده با آن نوع یادگارهای ملی است به هر نحو و به هر عنوان که باشد آسیبی جبران‌ناپذیر است. زیرا بدین معنی است که با دست خود تیشه به ریشه‌ی فکر و فرهنگ و هویتِ زبان و ملیت و قومیت ایرانی زده، مفاخر دیرین نژادی اصیل و آزاده را از هم بپاشد و نابود کرده¬باشد.
شاهنامه تنها یک اثرگران¬سنگِ فارسی/ ایرانی نیست بلکه از بزرگ‌ترین یادگارهای ارزشمند عالم بشریت است. یادگاری بس عظیم، ارزنده و گران‌بها که خداوند از طریق ذهن و زبان و به دستِ گوینده‌¬ای آزاده از تبار ایران کهن آن را به عالم بشریت هدیه داده است. این اثر ـدر کنار مثنوی مولوی ـ از بزرگ‌ترین سرمایه‌های معنوی بشریت است که خداوند به دست ایران و ایرانی به فرهنگ و تمدن بشریت/ جهان هدیه داده¬است. از این رو کم‌توجهی و بی‌اعتنایی به آن یا غفلت از آن خسرانی جبران‌ ناپذیر بر جامعه‌ی ایرانی و بعد به جامعه‌ی بشریت است.
هر چند خود فردوسی می‌دانست که شاهنامۀ او اثر جاودانی است و بنا و بنیاد کاخی که او پی افکند از باد و باران (حوادث ایام) گزندی نمی‌بیند و اعتماد و اعتقاد داشت که:
بناهای آباد گردد خراب               ز باران و از تابش آفتاب
اما شاهنامه او را از حوادث روزگار آسیبی نمی‌رسد ، اما:
امروزه بر ماست که در پسِ باد این خوشبینیِ سراینده شاهنامه و در باد خوش نسیمِ غفلت آن بمانیم و آنگاه به خود آییم و ببینیم که کار از کار گذشته است.
 شاهنامه (و همه‌ی متون ادبی فاخر فارسی) حلقه‌ی ارتباطی و عامل پیوند  میان نسل‌ها و اقوام ایرانی هستند و از این نقطه قوت و از این منبع فکری و انرژی پایان‌ناپذیر باید درست و به هنگام بهره برد.
پیام و مضامین شاهنامه که در ابتدای این نوشته به مواردی اشاره شد، همواره و همیشه نیاز روحی و معنوی هر ملتی به ويژه ملتی است که خاستگاه این اندیشه، دل و جان و روان اوست: «ایران سرزمین رویاها و معناها». 
جان کلام و روح پیام فردوسی و شاهنامۀ او در در این چند کلمه نهفته است: خرد، دانش، کوشش، داد و دهش، و راستی و بی¬آزاری،  و این چکیده پیام فرهنگ ایران و ایرانی به جهان پرهیاهوی امروز است:
.... ز نادان نیابی جز از بتری                    نگر سوی بی‌دانشــان ننگری
چنان دان که بی‌شرم و بسیارگوی               نبیند به نزد کسی آب‌روی
خـرد را مِــه و خشم را بنده‌ دار                  مشو تیــز با مرد پرهیــزگار
نگر تا نــگردد به گرد تـــو آز                که آز آورد خشم و بیم و نیــاز
همه بردباری کن و راســتی                 جدا کن ز دل کــژی و کاستی
*****
چو با راستی باشی و مردمی              نبینی به جز خوبی و خرمی
   اگر پیشه دارد دلت راستی                چنان دان که گیتی تو آراستی
همه راستی باید آراستن                   ز کژی دل خویش پیراستن
  ز شاه جهانـدار جز راستی                   نزیبد که دیو آورد کاستی …
 

میتوانید این مطلب را با دیگران به اشتراک بگذارید: